بهجای کدخدا با خدا مذاکره کنید!
میگفت: آمریکا، کدخداست و اگر با کدخدا مذاکره کنیم سود بیشتری به دست میآوریم. گفتم: چرا با خدا مذاکره نکنیم؟
بهجای کدخدا با خدا مذاکره کنید!
میگفت: آمریکا، کدخداست و اگر با کدخدا مذاکره کنیم سود بیشتری به دست میآوریم. گفتم: چرا با خدا مذاکره نکنیم؟
خودی ها را نخودی نکنیم!
امروز که فضای نقد از دولت بسیار سنگین شده است بر آن شدم که چهارچوب های نقد از نگاه رهبری را تبیین کنم تا اگر زبان به انتقاد از دولت گشودم از این خط قرمزها عبور نکنم.
اگر تو دلخوری از من، من از خودم سیرم!
نخبگان یک جامعه به منزله جهت دهنده و نیروی محرّک جامعه هستند. اگر نخبگان یک جامعه به خودباختگی دچار شوند نمی توان آینده خوبی را برای آن جامعه پیش بینی کرد.
جامعه امروز ایران که با تعیین هدف خود در همان ابتدا می خواسته که زمینه را برای یک حکومت جهانی آماده کند و و امروز که یک جامعه در حال رشد و پیشرفت است (مخصوصا از کلمه "توسعه" استفاده نکردم.) سعی کرده به این هدف نزدیک تر شود اگرچه راه زیادی تا مقصد نهاییش دارد. نخبگانی که به بیماری غرب زدگی مفرط دچار هستند، خواسته یا ناخواسته مانع رسیدن حکومت جمهوری اسلامی به هدفش می شوند مثلا اساتید علوم سیاسی که در تفکّر غرب، غرق می شوند به این نتیجه می رسند که نظام ولایت فقیه کارایی ندارد و هر نظریه ای که ارائه می کنند، به یک نظریه براندازانه منجر می شود.
به این نکته باید توجّه کرد که سطح تحلیل اندیشمندان غرب به عالم مادّه محدود می شود و تا به حال ندیده ایم که تحلیل گری براساس سنّت های الهی حوادث جهان را تحلیل کند امّا در نگاه الهی، ما معتقدبم که پیروزی نهایی از آن حق است و اگر ما در جریان حق حرکت کنیم همیشه پیروزیم. (البتّه توجّه داشته باشید که پیروزی در نگاه الهی می تواند مهدی گونه باشد یا حسین گونه)
امروزه در میان تحلیل گران داخلی نیز مشاهده می کنیم که ترس عجیبی از تبل توخالی آمریکا دارند، زیرا اینگونه اشخاص به ظواهر مادّی برای تحلیل متوسّل می شوند. این نسبت همیشه صادق است که هرچه از نگاه الهی بیشتر فاصله بیگیرید دچار ترس و واهمه بیشتری خواهید شد. در جنگ ایران و عراق، صدام اعلام کرد که تا 48 ساعت آینده تهران را اشغال خواهیم کرد امّا این جنگ 8 سال به طول انجامید و صدّام موفّق نشد. برای بسیاری از تحلیل گران، این اتّفاق بسیار عجیب بود. مطابق تحلیل های مادّی ایران نباید بیشتر از 48 ساعت دوام می آورد و حتّی اگر ایران، توان مقاومت داشت، با این همه کمکی که آمریکا و دیگر کشورهای غربی به صدام کرده بودند، جنگ نباید اینقدر طول می کشید.
مشکل اساسی نخبگان و به طور کلّی مردم ما این است که در انجام کارها سستی می کنند. اگر همین نخبگان در مسیر حق به اندازه(نه شبیه) غربیان تلاش می کردند، قطعا خداوند نتیجه حاصل از این تلاش را مضاعف می کرد. من نیز جزئی از این مردم هستم و تلاش می کنم از ابتدا از خودم شروع کنم و بعد به نصیحت دیگران بپردازم. توقّع ندارم ایران، مثل کشورهای صنعتی بتواند اتومبیل های آنچنانی بسازد زیرا خودم به اندازه آنها تلاش نکرده ام که لایق چنین چیزی باشم. هرکس به اندازه تلاشش مزد می گیرد و تلاش ما به اندازه پراید است نه پرشه!
نخبگان باید تلاش کنند سطح مردم را به اینجا برسانند که بتوانند به راحتی این جمله حضرت امام(ره) را درک کنند که:
آمریکا هیچ غلطی نمی تواند بکند.
خیلی خوب، خیلی بد
{تحلیل کوتاهی بر نتایج مذاکرات}
تا امروز تحلیل های مختلفی از نتایج مذاکرات شده است و بیشتر تحلیل ها یا این مذاکرات را خیلی بد و یا خیلی خوب توصیف کرده اند. شاید هم بهتر باشد به قول بعضی دوستان صبر کنیم و ادامه مذاکرات را مشاهده کنیم و بعد نظر بدهیم...
اوّلین کاری که در تحلیل نتایج مذاکرات باید مورد بررسی قرار بگیرد امتیازاتی است که ما به دست آورده ایم و امتیازاتی است که ما به گروه 1+5 داده ایم. بعد از آن باید وزن کنیم که کدام کفه ترازو سنگین تر است آیا ما برده ایم با طرف مقابل و یا هردو.
با مطالعه بندهای تفاهم نامه می بینیم که نه ما چیزهای مهمّی به غرب داده ایم و نه غرب چندان امتیازی به ما داده است. اینکه نظارت های آژانس بر تأسیسات ما بیشتر شده و غنی سازی 20 درصد به زیر 5 درصد تقلیل پیدا کرده از جمله امتیازاتی است که ما به طرف مقابل داده ایم امّا اگر نگاهی جامع به این تفاهم نامه داشته باشیم می بینیم که این تفاهم نامه یک مقدّمه است و مراحل انجام آن نیز گام به گام است پس اگر طرف مقابل به تعهّداتش عمل نکرد امتیازاتی که ما به غرب داده ایم را می توانیم لغو کنیم و إن شاءالله به حول و قوّه الهی از این مذاکرات ضرر نخواهیم کرد. اینکه دوستان انقلابی ما ابراز نگرانی و ناراحتی می کنند که چرا ما غنی سازی 20 درصد را تعلیق کرده ایم؟ درجواب باید بگوییم که درست است که حق ما غنی سازی 20 درصد است امّا هدفی که رهبری دنبال می کند چیست؟ آیا رهبری نیز مانند ما جزءنگری می کنند یا اهداف والاتری را در نظر دارند؟
رهبر معظم انقلاب اگر اختیار تام به گروه مذاکره کننده می دهند، اگر از تیم مذاکره کننده حمایت می کنند، اگر در جواب نامه آقای روحانی از ایشان تشکّر می کنند و مصادیق متعدّد دیگری که می توان نام برد، بخاطر هدف والاتری است که مهمترین آن اهداف رشد و حرکت دادن جامعه اسلامی به سمت کمال است و همه این اقدامات در راستای همین مسیر است. هنگامی که رهبری می فرمایند که من به مذاکرات خوشبین نیستم یعنی چهارچوب اصلی این است که ما با این کشورها هیچ گاه نخواهیم توانست به تفاهم کامل برسیم حتّی تفاهم نامه هایی هم که به تأیید دو طرف رسیده نیز پایدار نخواهد ماند. چون اصول و مبانی اعتقادی ما و 1+5 متفاوت و حتّی متعارض است. برخی ایراد می گیرند که چرا جلوتر از رهبری حرکت می کنید؟ باید در جواب بگوییم که بصیرت این است که شما نظام فکری رهبری را درک کرده باشید و قبل از اینکه رهبری لب تر کند و فرمانی دهد آن را اجرا کنید. امروز باید از فرزندان انقلاب حمایت کرد و نباید آنها را از خانواده نظام اسلامی اخراج کنیم ولی بسیج و دیگر نهادهای انقلابی نباید خاموش بنشینند و امر به معروف و نهی از منکر نکنند. وظیفه نهادهای انقلابی چه در فضای اصول گرایی چه اصلاح طلبی چه اعتدال گرا این است که مردم را بیدار نگه دارد و مسئولین را به اشتباهاتشان آگاه کند تا فرزندان انقلاب از مسیر اصلی منحرف نشوند.
در پایان این بحث می توان به چند نکته مهم کرد:
- این تفاهم نامه قبل از هر اقدام عملی یک جوّ روانی در داخل کشور به وجود آورده و یک فضای روشن را ترسیم کرده است که می توان آن را در کاهش قیمت های بازار مشاهده کرد.
- برداشتن تحریم ها و بهبود وضع اقتصادی با از دست دادن عزّت ملّی، هرگز جزء اهداف اصلی نظام جمهوری اسلامی نبوده، نیست و نخواهد بود و هرکس در این مسیر قدم بردارد خود را از خانواده انقلاب جدا کرده و از سوی مردم طرد خواهد شد.
- این یک خیال خام و کلامی شاعرانه است که اگر تمامی تحریم ها برداشته شود، وضعیّت اقتصادی ایران به سطح مطلوب می رسد، زیرا بعد از بازشدن مجاری اقتصادی و ورود نقدینگی به کشور، اگر سیل نقدینگی و فرصت های اقتصادی به خوبی مدیریت نشود و برنامه اقتصادی صحیحی برای آن از سوی دولت تدوین نشود به مراتب مشکلات اقتصادی کشور بیشتر خواهد شد و فرصت ها به تهدید بدل خواهد گشت.
- دیپلماسی یک ابزار است که می تواند بر اقتصاد کشور تأثیر گذار باشد امّا نباید از تنظیم روابط اقتصادی در داخل و خارج کشور و از تمرکز بر استعدادهای داخلی و منطقه، غافل شد. به عنوان مثال اگر شما درون یک کیف بیش از ظرفیت معمولش کتاب بگذارید این کیف شاید در کوتاه مدّت آسیب نبیند امّا در دراز مدّت غیرقابل استفاده خواهد شد. پس باید دائما به دولتی ها و تیم مذاکره کننده این تذکّر داده شود که مواظب کیف دیپلماسی باشند.