حکومت ولایت فقیه یک آرزوی دیرینه بود
امام خمینی، امام خوبیها
انقلاب اسلامی همواره با مشکلات فروانی روبه ور بوده است امّا هیچ کدام از این مشکلات نتوانسته اند که جلو پیشرفت نظام جمهوری اسلامی را بگیرند. ولایت فقیه به عنوان هادی و حافظ این نظام تلاش می کند مسیر به سعادت رسیدن جامعه اسلامی را نشان دهد و جامعه را به سمت کمال مطلوبش هدایت کند.
انقلاب اسلامی ایران از نگاه امام خمینی(ره) صرفاً براندازی نظام شاهنشاهی نبود، حتّی تشکیل حکومت اسلامی نیز به عنوان هدف میانی مدّ نظر حضرت امام قرار داشت. تشکیل حکومت اسلامی لازمه زمینهسازی برای ظهور بود، پس هدف نهایی زمینهسازی برای ظهور بوده، هست و خواهد بود.
برخی گروهها در جریان انقلاب اسلامی به خاطر شناخت درستی که از اهداف حضرت امام (ره) نداشتند با این جریان همراهی کردند تا نظام شاهنشاهی را ساقط کنند، امّا هنگامیکه انقلاب به پیروزی رسید، هرکدام از گروهها برای سهمخواهی نزد امام رفتند تا شاید به خیال خام خود بتوانند جایگاهی برای خود در نظام اسلامی کسب کنند امّا ناکام ماندند. به مرور زمان هرچه از انقلاب فاصله گرفتیم، این جریانها نیز از مسیر انقلاب فاصله گرفتند و با مخالفت هایشان، قطار نظام جمهوری اسلامی را سنگ باران کردند. دشمن نیز برای متوقف کردن حرکت روبهجلو نظام به تقویت جریان مخالف و همراه کردن جریان منتقد با خود میپرداخت. امام(ره) سعی داشت که با نگاه جذب حداکثری و دفع حداقلی، منتقدین را در چهارچوب نظام نگه دارد و از پیوستن منتقدین به جریان معاندین نظام جلوگیری کند زیرا منتقدین گاهی متوجّه ایرادها و نقاط ضعفی در نظام میشوند که مسؤولین به آن توجّه ندارند.
امام خمینی(ره) برای سازمان دادن به نظام اسلامی، از پشتوانه فقهی – فلسفی غنی شیعی برخوردار بود امّا اینگونه نبود که حضرت امام (ره) مبدع نظام ولایتفقیه باشد. می توان گفت که وجه تمایز حضرت امام (ره) با دیگر فقیهانِ پیشینی که در این مورد بحث کرده بودند این است که ایشان نظریه ولایتفقیه را به منصه ظهور رساندند.
تشکیل حکومت اسلامی یک آرزوی دیرینه برای علمای شیعه بود زیرا در طول تاریخ اسلام، حکومتهای اسلامی شکلگرفته بر اساس تعالیم شیعی بسیار محدودند و این تعداد اندک نیز جز مدت کوتاهی که معصومین به اداره جامعه پرداختند، حکومت های شیعی وسعت نظام کنونی (انقلاب اسلامی ایران) را نداشتهاند و حکومتی محلّی بودند و از وجود فقیه عادل در رأس حکومت بیبهره بودهاند.
حال این سؤال پیش میآید که چه ضرورتی دارد که یک فقیه در رأس حکومت باشد؟ آیتالله جوادی آملی که یکی از فقیهانِ فیلسوفِ بزرگ حال حاضر ایران هستند و در تدوین قانون اساسی ایران نیز حضور داشتهاند، در کتاب ولایتفقیه خود اینگونه پاسخ میدهند که انتخاب فقیه به عنوان حاکم، یکی از اصولی است که عقلًا قابلاثبات است زیرا تشکیل حکومت اسلامی از شئون امام معصوم است امّا در زمان غیبت برای تشکیل چنین حکومتی باید به کسی تکیه کرد که نزدیکترین شخص به امام معصوم باشد. آیتالله جوادی آملی میفرمایند که چون در زمان غیبت فرد معصومی وجود ندارد، شرط عدالت به عنوان جایگزین شرط عصمت برای ملاک رهبری حکومت اسلامی قرار دادهشده است(جوادی آملی ۱۳۹۱: ص ۱۶۰). به طور کلی مجلس خبرگان، فقیه جامعالشرایط را برای عهدهداری سمت رهبری بر اساس ملاکهای زیر کشف میکند:
۱- اجتهاد مطلق
۲- عدالت مطلق
۳- قدرت مدیریت و استعداد رهبری
اجتهاد مطلق یعنی این که لازم نیست رهبر جامعه مرجع تقلید باشد و همینکه به درجه اجتهاد در تمامی اصول و قروع دین رسیده باشد، کفایت میکند. درحالیکه در اوایل انقلاب بعضیها معتقد بودند که فقیه ترین فقیه باید رهبر جامعه باشد حتّی اگر قدرت مدیریت نداشته باشد و این نظر دقیقاً خلاف ملاکهای مجلس خبرگان و حتی خلاف قاعده عقلی است. کسی که به مسائل و موضوعات اسلامی آگاهی کامل دارد امّا قدرت مدیریت ندارد برای اداره جامعه اسلامی مناسب نیست زیرا کسی باید در رأس حکومت قرار بگیرد که بتواند احکام الهی را در جامعه پیاده کند. شأن رهبری، صرفاً شأن یک استاد یا مبلّغ احکام نیست که بخواهد اسلام را به مردم آموزش دهد بلکه باید بتواند از مبانی اسلام، سیاستهای عملی استخراج کند و با آگاهی به زمانه خویش، خطوط کلی حرکت نظام را به مسؤولین نشان دهد و بدینصورت جامعه را به سمت کمال هدایت کند(همانجا: صص ۱۴۰-۱۳۶).
آیتالله جوادی آملی در همان کتاب و در صفحه ۲۶۴ در مورد حضرت امام (ره) میفرمایند:
«تفاوت «مهندس محض» و «مهندس معمار» در این است که یک مهندس، بر روی صفحه کاغذ نقشه میکشد و تنها با کاغذ و قلم و ترسیم خطوط ریاضی سروکار دارد اگرچه میفهمد که چه میکند ولی کار او منحصر به طرح نقشه در چهره کاغذ است ولی مهندس معمار، علاوه بر آنکه با قلم خود نقشه میکشد، آنچه را که ترسیم نموده، درصحنه ساختمان نیز پیاده میکند و روشن است که چنین مهندسی بهمراتب قویتر و دقیقتر از کسی است که تنها بر روی کاغذ قلم میزند... . حضرت امام (ره) معماری بود که بر اسلوب هندسه اسلامشناسی، ساختمان عظیمی را پی افکند و بالا آورد و آن را چون «بنیان مرصوص» ساخت.»
حال برخی ایراد میگیرند که چرا نباید مستقیماً مردم رهبر جامعه اسلامی را انتخاب کنند همانگونه که در اوایل انقلاب، حضرت امام (ره) را خودِ مردم انتخاب کردند؟ بازهم از زبان آیتالله جوادی آملی پاسخ میدهیم که:
زمانی که تنها یک فقیه شرایط رهبری را دارد و گزینه دیگری وجود ندارد، مردم میتوانند به سادگی او را تشخیص دهند و او را انتخاب کنند امّا زمانی که چندین گزینه واجد شرایط رهبری هستند تنها کسانی میتوانند رهبر را کشف کنند که خود متخصّص باشند مثل زمانی که پزشکان حاذق متعددی وجود دارد ولی همه آنها روی یک نفر اجماع کنند و او را به عنوان بهترین گزینه معرفی کنند. زمانی که رهبر جامعه تعیین شد، هیچکدام از فقیهانی که واجد شرایط هستند، نباید ادّعای رهبری کنند و باید تحت ولایت اوعمل کنند تا آرامش جامعه حفظ شود زیرا در نظام اسلامی، حفظ وحدت از اوجب واجبات است. خداوند نیز در قرآن کریم، اختلاف را نشانه خامی و بیخردی اقوام میداند(همانجا:۳۲۱ و ۴۴۸).
حضرت امام (ره) فرمودند: ولایتفقیه همان ولایت رسولالله است(صحیفه امام، ج۱۰: ص ۳۸۰). پس ما نیز باید بدانیم که حکومت قائم به افراد نیست و ممکن است روزی رسولالله نباشد امّا مردم وظیفهدارند که از جانشین او حمایت و پشتیبانی کنند و در حفظ حکومت اسلامی بکوشند. هنوز صدای پیر جماران در گوشهای زمانه میپیچد که فرمود:
«من در میان شما باشم و یا نباشم به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد»(همانجا، ج ۲۱: ص ۹۳).
* این مطلب در تارنمای لادستان منتشر شده است.