(حوزه یا دانشگاه؟)
مختصر و إن شاءالله مفید:
دانشگاه در جامعه کنونی ما نقش و جایگاه بسیار مهمّی دارد امّا من که دانشجوی رشته ای از رشته های علوم انسانی هستم مانند دیگر بزرگان این رشته سکولاریسم را به وضوح مشاهده می کنم.
به چند سؤال مهم دقّت کنید:
1- آیا جریان غالب دانشجویان هدف از تحصیل علم در دانشگاه را کسب مدرک و به دست آوردن شغل و در نهایت کسب ثروت می دانند؟ به عبارت دیگر آیا در جامعه اسلامی نیز هدف از تحصیل علم کسب ثروت است؟(یعنی همان نظریه بیکن!!!)
2- آیا تخصصی شدن علوم باعث نشده که کل نگری در دانشجویان از بین برود یا لااقل کم رنگ شود؟ تخصصی شدن علوم نباید نفی شود امّا تا چه حد می توان علوم را از یکدیگر تفکیک کرد؟
3- آیا اگر همین علوم در حوزه های علمیّه تدریس می شد بازهم به این شدّت شاهد غلبه تفکّر سکولار بر جامعه بودیم؟
4- اگر همه دانشمندان علوم پایه مانند ریاضی و فیزیک دارای بن مایه دینی قوی بودند آیا دانشمندی به ساختن بمب فکر می کرد؟
5-آیا ضعیف بودن دروس معارف اسلامی در دانشگاه ها باعث به وجود آمدن تقلید کورکورانه از غرب نشده و معضلاتی را به بار نیاورده است؟ (نمونه مشهود و ملموس آن سبک معماری خانه هاست که هر روز به سمت غربی تر شدن حرکت می کند.)
6- آیا در تمدّن اسلامی دانشگاه وجود دارد یا اینکه علوم باید از دل حوزه بیرون بیاید؟
7- آیا جدا کردن دانشگاه از حوزه و محدود کردن حوزه ها به علوم فقهی، کلامی، فلسفی و... خود نوعی سکولاریسم نیست؟
اینها سؤالات جدّی است که ما دانشجویان باید برای آنها پاسخ مناسبی پیدا کنیم!
پاورقی:
حوزه و دانشگاه تنها نمونه کوچکی از دوگانگی تمدّنی (تمدّن اسلامی - تمدّن غربی) است می توان شاهد مثال های دیگری نیز پیدا کرد.
*از میان دانشگاه ها، عکس دانشگاه تهران را انتخاب کردم که هم دانشگاه مادر است و هم جزء قدیمی ترین دانشگاه های ایران به شمار می رود.